ترک شغل می تواند یکی از پر استرس ترین موقعیت های زندگی کاری شما باشد. ممکن است سالها را به عنوان بخشی از یک سازمان سپری کرده باشید و به بخشی از فرهنگ اداری آن تبدیل شده باشید.
روالها، عادات و تشریفات کوچک روزانه شما - مانند زمان و مکان استراحت قهوه - با شما به یک شغل جدید نمیرود و ترک آن نوع محیط آشنا میتواند حتی برای باتجربهترین کارگر هم ترسناک باشد.
سپس ارتباطات شخصی وجود دارد. اگر در یک دفتر کار می کنید، بدون شک با همکاران خود دوست شده اید - یا حداقل آشنایان راحت. ترک شغلتان به معنای خداحافظی با این افراد و کار گروهی و حس همکاری است که در طول مدتی که با هم دارید ایجاد کرده اید.
برخی موقعیت ها تغییر شغل را برای یک فرد حرفه ای تقریبا اجباری می کند. ممکن است شغل خود را در محل کار فعلی خود در بن بست بیابید، یا ممکن است فقط در موقعیت دیگری بتوانید پتانسیل کامل خود را به کار بگیرید. در موارد شدید، ممکن است لازم باشد به خاطر رفاه عاطفی یا امنیت خود، کار را ترک کنید. همانقدر که ترک شغل آسیب زا است، ماندن گاهی اوقات می تواند حتی بدتر باشد.
چگونه متوجه می شوید که زمان ارائه اخطار دو هفته ای فرا رسیده است؟ برخی موقعیتها واضحتر از موقعیتهای دیگر هستند، و برخی نشانههای قطعی هستند که زمان آن رسیده است که صفحه جدیدی در حرفه خود باز کنید. در ادامه بخوانید تا با 10 مورد از بهترین دلایل برای تغییر شغل آشنا شوید.
به منحنی یادگیری که هنگام شروع کار فعلی خود تجربه کردید فکر کنید. احتمالاً دوره ای از انطباق سریع و به دنبال آن دوره طولانی تری از یادگیری جزئیات دقیق کار شما وجود داشته است. در حالت ایده آل، شما این مرحله را با حرکت به سطحی از تسلط بر وظایف روزانه خود به پایان رساندید و در بخش خود از عملیات سازمان متخصص شدید.
اما آیا شما توانایی بیشتری دارید؟ و آیا میتوانید با تکرار این فرآیند در موقعیتی جدید، پایگاه شخصی دانش شغلی خود را ارتقا دهید؟ پاسخ می تواند "بله" باشد.
برخی از محققان پیشنهاد می کنند که کارگر معمولی در طول سه سال بر کار خاص خود تسلط یابد. پس از آن مرحله، سرعت یادگیری متمرکز بر صنعت و تسلط بر مهارت کاهش می یابد. آنها استدلال می کنند که تغییر شغل پس از آن دوره سه ساله به بازنشانی و شارژ مجدد فرآیند پایان می دهد و به شما فرصت رشد و یادگیری با سرعتی سریع برای سه سال دیگر در شغل جدید را می دهد.
در حالی که دوره سه ساله یک قانون سخت و سریع نیست، یک راهنمای آزاد و یک نقطه مرجع برای ارزیابی آنچه در محل کار یاد می گیرید ارائه می دهد. آیا تغییر به یک موقعیت جدید در صنعت شما، شما را مجبور به یادگیری مهارت های جدید می کند؟ آیا این مهارتها میتوانند مکمل مهارتهایی باشند که در حال حاضر دارید و شما را به یک حرفهای قویتر و توانا تبدیل کنند؟ اگر چنین است، این می تواند دلیل خوبی برای شروع به دنبال شغل جدید باشد.
همه شرکت ها برابر ایجاد نمی شوند. به همین ترتیب، یک شغل مشابه در صنایع مختلف می تواند مبالغ متفاوتی را پرداخت کند. آگاهی از این نابرابری ها - و یافتن فرصت هایی به دلیل آنها - می تواند دلایل بسیار معتبری برای تغییر شغل ایجاد کند.
برخی از صنایع دارای ترکیبی از شرکت های بزرگ و کوچک هستند که برای کارهای مشابه رقابت می کنند. به عنوان مثال، ممکن است متوجه شوید که یک پیمانکار کوچکتر از پیمانکاری که برای آن کار می کنید، کار ثابتی از همتای بزرگتر خود ندارد، اما آن را با انحصاری جبران می کند که به آن اجازه می دهد نرخ های بالاتری را دریافت کند. برعکس، ممکن است متوجه شوید که یک کارفرمای بزرگتر به لطف دسترسی به بازار گسترده تر، می تواند دستمزد ثابت تری را به نیروی فروش خود نسبت به یک رقیب کوچکتر ارائه دهد. در شرایطی مانند این، کارمندان در موقعیتهای یکسان در شرکتهای مختلف ممکن است مقیاسهای دستمزد و فرصتهای رشد بسیار متفاوتی داشته باشند.
به روشی مشابه، مهارت های شغلی شما ممکن است در یک صنعت بسیار ارزشمندتر از صنعت دیگر باشد. به عنوان مثال، یک مدیر بازاریابی برای یک سازمان غیرانتفاعی کوچک، ممکن است به طور قابل توجهی کمتر از یک مدیر بازاریابی در یک تولید کننده صنعتی درآمد داشته باشد. آگاهی از آنچه همتایان شما در صنایع دیگر می سازند می تواند شما را از این تفاوت ها آگاه کند – تفاوت در دستمزد یا فرصت ممکن است برای توجیه تغییر شغل کافی باشد.
شما بدون شک شنیده اید که دوستان و اعضای خانواده در مورد میل به یک شغل "مبتنی" صحبت می کنند - شغلی که در آن کار آسان، آهسته است و اصلاً چالش برانگیز نیست. به نظر میرسد یک کار راحت و ایدهآل تقریباً یک چرت با حقوق است، با کار کافی برای اینکه شما را مشغول نگه دارد .
واقعیت محیط کار کاملا متفاوت است. یک شغل در واقع می تواند بسیار آسان باشد و عواقب فاجعه باری برای شادی و رشد شغلی شما داشته باشد.
برخی منابع نشان میدهند که شغل عالی در حدود 20 درصد مواقع شامل کار واقعاً چالش برانگیز و خارج از منطقه راحتی شما است. این یک چالش کافی است تا شما را سرپا نگه دارد، بدون اینکه شما را تحت فشار بگذارد و با فرسودگی ناشی از استرس مواجه شوید.
شغلی با کار چالش برانگیز کم یا بدون کار، شما را در معرض خطر تعدادی از عوامل شغلی و شغلی قرار می دهد. برای گذراندن زمان ممکن است عادت های بد کاری مانند بازی کردن با تلفن یا گشت و گذار در اینترنت را از دست بدهید. روحیه شما ممکن است سقوط کند و شما را بیاشتیاق کند و آماده نشوید وقتی فرصتها به وجود میآیند. و سرپرست شما ممکن است متوجه بی حوصلگی شما شود و آن را به عنوان نشانه ای تلقی کند که شما کارمند ارزشمندی نیستید.
اگر متوجه شدید که در محل کار به طور مزمن خسته می شوید یا هیچ چالشی روی میز خود ندارید، ممکن است وقت آن رسیده باشد که به دنبال شغل جدیدی بگردید. شما مدیون اهداف بلند مدت شغلی خود هستید که در چالش باقی بمانید: شغلی را پیدا کنید که این کار را انجام دهد.
هر کارمندی گهگاهی با رئیس خود بد می شود. اما اگر «اکنون و پس از آن» در دفتر شما «همیشه» شود، اصطکاک ممکن است توجیهی برای حرکت به یک موقعیت جدید باشد.
شاید شما احساس می کنید که رئیس شما کار خود را آنطور که می توانید انجام نمی دهد. شاید از مسیری که او اصرار دارد تیم شما را رهبری کند، خوشتان نیاید. یا شاید شما به سادگی یک مشکل ارتباطی اساسی با رئیس خود دارید که هر مبادله ای را متشنج می کند و مملو از حدس زدن و بی اعتمادی است. همه این موقعیتها میتواند منجر به تلخی و رنجش شما در تکمیل وظایف محول شده شود - در آن شرایط، آیا فکر میکنید کار شما به بهترین شکل ممکن خواهد بود یا ناامیدی و ناامیدی شما را از محیط کارتان نشان خواهد داد؟
اگر با این موقعیت روبرو هستید، به این فکر کنید که واقعاً چه چیزی شما را در مورد رئیستان آزار می دهد. اگر این یک مشکل شخصیتی یا بین فردی است، آیا راهی وجود دارد که بتوانید در مصاحبه شغلی آینده مراقب آن باشید تا از یک موقعیت بد به موقعیت دیگر منتقل نشوید؟ اگر موضوع رهبری یا تصمیمگیری است، آیا میتوانید راهحلهایی را که میتوانید به یک کارفرمای جدید ارائه دهید، شناسایی کنید و نشان دهید که برای اینکه رهبر بهتری باشید، آنچه لازم است دارید؟ قبل از انتخاب شغل جدید به این سوالات پاسخ دهید تا عجولانه از یک موقعیت بد به موقعیت دیگر نپرید.
کلیشه قدیمی درباره خروج موشها از کشتی در حال غرق، چاپلوسکننده نیست، اما حلقهای از حقیقت در دنیای کار دارد: اگر میبینید که شرکت شما در راه نابودی مالی است - یا بدتر از آن - احتمالاً زمان خوبی است که شغل جدید پیدا کن
دلایل زیادی برای شکست شرکت ها وجود دارد. برخی ممکن است به سادگی در بازارهای رو به زوال قرار داشته باشند و با کوچک شدن پایگاه مشتری از رقبای خود پیشی بگیرند. برخی دیگر به این دلیل شکست می خورند که رهبران تصمیمات ضعیفی می گیرند یا به سادگی درک نمی کنند که چگونه بازار در اطراف آنها تغییر می کند. در موارد شدید، تقلب یا اقدامات غیرقانونی یک رهبر میتواند یک کسبوکار را در معرض خطر قرار دهد و کارمندان سطح پایینتر بهای آن را با شکست کسبوکار بپردازند.
خوشبختانه، تشخیص همه این موقعیت ها از داخل شرکت آسان تر از بیرون است. اگر می بینید که اتفاقی در محل کار شما رخ می دهد - تعداد زیادی اخراج، شاید، یا ارقام فروش سه ماهه به طور مداوم ضعیف - از منابع مورد اعتماد شرکت سؤال کنید. ممکن است شما و متحدانتان با هم بتوانید یک مشکل بزرگ را قبل از اینکه رهبری شرکت به آن اعتراف کند، شناسایی کنید. در بهترین سناریو، ممکن است بتوانید راه حلی ارائه دهید که شرکت را سرپا نگه دارد و موقعیت شما را در بین مافوقانتان افزایش دهد. با این حال، در انتهای دیگر طیف، این نوع بینش می تواند شما را از مشکلات عمده ای که ممکن است در آینده نزدیک رخ دهد آگاه کند. این به شما زمان میدهد تا عمل کنید، بنابراین اگر شرکت شما ناگهان از کار بیفتد، از بازی جلوتر هستید.
فرض کنید با فردی که در ایالت دیگر کار می کند ازدواج کرده اید، یا همسرتان یک پیشنهاد شغلی فوق العاده خوب دریافت می کند که شما را ملزم به نقل مکان می کند. شاید شما در شرف داشتن فرزند هستید یا یکی از والدین سالخورده با شما نقل مکان می کند. شما می خواهید زمان بیشتری را با خانواده خود بگذرانید و موقعیت شغلی فعلی شما ممکن است اجازه چنین تغییری در اولویت های شما را ندهد.
کارمندان باهوش از همان ابتدا به روسای خود در مورد این تغییرات زندگی هشدار می دهند و با تغییر نیازها، اولویت ها و در دسترس بودن، آنها را در جریان نگه می دارند. این عمل علاوه بر حسن نیت برای کارفرمای شما، می تواند شانس شما را برای تطبیق موقعیت کاری خود با موقعیت جدید زندگی شما تا حد زیادی بهبود بخشد. شاید کارفرمای شما زمان کافی برای تطبیق نیازهای شغلی شما داشته باشد یا به شما کمک کند شغل جدیدی در شرکت پیدا کنید که نیازهای زندگی شما را بهتر برآورده کند. اگر این امکان وجود ندارد، کارفرمای شما ممکن است در حین جستجوی شغل جدید به مرجع قدرتمندی تبدیل شود. در برخی موارد، حتی ممکن است کارفرمای شما مایل باشد که به شما کمک کند تا شغل جدیدی پیدا کنید، و در صورتی که بتوانید در آینده بازگردید، یک رابطه طولانی مدت ایجاد کنید.
با این حال، اگر با مقاومت کارفرمای خود در برابر تغییر مواجه شدید، این در مورد شغل فعلی شما چه می گوید؟ تحمل استرس ناشی از تغییر شغل آسانتر است اگر بدانید کارفرمای شما به نیاز شما برای تعادل بین کار و زندگی احترام نمیگذارد یا از شما انتظار دارد که شغل خود را بر تعهدات شخصی و خانوادگی ترجیح دهید.
هر شرکت، اداره و تیم شغلی فرهنگ کاری خود را توسعه می دهد. به عنوان مثال، دفتری را تصور کنید که پر از متعصبان بیسبال است، جایی که بیسبال فانتزی مرکز گفتگو در بهار است و سری جهانی موضوع اصلی گفتگو در پاییز. این نوع ارتباط می تواند به همکاران کمک کند تا به یک تیم بهتر تبدیل شوند، اما همچنین می تواند دفتر را به مکانی انحصاری - و حتی غیر دعوت کننده - برای افراد خارجی تبدیل کند.
اگر در محیط کاری هستید که فرهنگ برای بهره وری، شادی یا آسایش شما مناسب نیست، ریشه این ناراحتی را در نظر بگیرید. اگر به طور کلی چیزی غیرتهدیدکننده است، مثلاً عشق گروه به بیسبال، شاید بتوانید همکاران دیگری را پیدا کنید که وضعیت خارجی شما را به اشتراک بگذارند. یا شاید موضوعات دیگری وجود دارد که دفتر می تواند در مورد آنها گرد هم بیاید. ممکن است زمان ببرد، اما با حوصله کافی، ممکن است ببینید که محیط اداری روی موضوعات، مضامین و ارزشهای فراگیرتر تمرکز میکند.
با این حال، گاهی اوقات، یک محیط کار به شدت انحصاری است یا مبتنی بر موضوعات ناسالم است، مانند تبعیض جنسی یا استفاده از مواد مخدر و الکل. با این حال، اگر مشکل این است که به سادگی بخشی از فرهنگ اداره نیستید، ممکن است تصمیم بگیرید که بهتر است شغل جدیدی پیدا کنید.
شاید کار فعلی خود را با این تصور شروع کرده اید که به شما امکان می دهد از نقاط قوت منحصر به فرد خود برای انجام کار رضایت بخش استفاده کنید. هنگامی که کار را شروع کردید و شروع به یادگیری نکات و نکات کار خود کردید، متوجه شدید که به جای اینکه با نقاط قوت خود بازی کنید، این موقعیت به مهارت ها، نقاط قوت یا تمایلاتی نیاز دارد که با شخصیت شما همخوانی ندارد.
اگر در موقعیتی هستید که بیشتر از نقاط قوت با نقاط ضعف خود بازی می کند، آیا راهی برای تغییر این تعادل وجود دارد؟ شاید بتوانید مهارتهای جدیدی را بیاموزید که شما را برای شغل مناسبتر و رضایتمندتر میسازد. شاید موقعیت دیگری در شرکت وجود داشته باشد که متناسب با علایق شما باشد و بتوانید یک انتقال را هماهنگ کنید. با این حال، اگر تفاوت بین کاری که باید انجام دهید و کاری که می خواهید انجام دهید شدید است، ممکن است از صحبت با سرپرست خود بهره مند شوید.
با رئیس خود صادق باشید: به او توضیح دهید که این شغل بر روی نقاط قوت شما سرمایه گذاری نمی کند و فکر می کنید بهترین کار این است که فرصتی را پیدا کنید که از کارهایی که انجام می دهید بهتر استفاده کند. اگر مورد خود را به خوبی ارائه کرده باشید، ممکن است رئیس شما مایل باشد که با شما کار کند و موقعیت شما را تطبیق دهد یا به شما کمک کند تا به موقعیتی در شرکت بروید که با نقاط قوت شما سازگاری بیشتری دارد. این همیشه امکانپذیر نیست، اما دادن فرصتی به رئیستان برای کمک به شما قبل از ترک، تضمین میکند که در صورت نیاز به مراجعه به رئیستان برای مرجع، به عنوان یک حرفهای مورد احترام هستید.
افراد حرفه ای که در کار خود خوب هستند مورد توجه قرار می گیرند. به هر حال، شرکتها میخواهند بهترینها را در زمینه خود به کار بگیرند، و کجا بهتر از ردههای بالای رقبا، بهترینها را در کسبوکار پیدا کنند؟ اگر کار خوبی انجام می دهید و در شبکه سازی در صنعت خود مهارت دارید، این احتمال وجود دارد که مورد توجه رقبا قرار بگیرید.
پیشنهاد بهتر ممکن است غافلگیر کننده باشد. اگر در شغل فعلی خود خوب هستید، به احتمال زیاد در آنجا خوشحال هستید. اما شرکت دیگری که شما را به اندازه کافی بد میخواهد، ممکن است مایل باشد هر آنچه لازم است - پول بیشتر، انعطافپذیری بیشتر یا مزایای بهتر - ارائه دهد تا شما را متقاعد کند که به تیمش بپیوندید.
اگر با پیشنهاد بهتری مواجه شدید، از پرسیدن سوالات سخت در مورد کسب و کار شرکت و محیط کاری آن نترسید. به هر حال این شما هستید که قدرت را در دست دارید: اگر بخواهید می توانید به سادگی پیشنهاد را رد کنید و در موقعیت فعلی خود بمانید.
یک پیشنهاد خارجی خوب ممکن است شما را در موقعیتی قرار دهد که از کارفرمای فعلی خود نیز درخواست بیشتری داشته باشید. این یک روش معمول است - و در بیشتر صنایع مودبانه در نظر گرفته می شود - به کارفرمای فعلی خود فرصتی برای پیشنهاد متقابل و نگه داشتن شما در کارکنان. درست مذاکره کنید و در نهایت می توانید بدون نیاز به تغییر شغل، افزایش حقوق، ترفیع یا سایر مزایا را به دست آورید. با این حال، اگر کارفرمای فعلی شما مذاکره نمی کند، باید آن را به عنوان نشانه ای در نظر بگیرید که ممکن است در یک شغل جدید وضعیت بهتری داشته باشید.
مانند یک تغییر عمده در زندگی، تغییر در اهداف یا خواسته های شغلی شما ممکن است تغییر شغل جدید را برای شما ضروری کند. شاید مدرک دانشگاهی را به پایان رسانده باشید که درهای جدیدی را به روی شما باز می کند، یا ممکن است در مقطعی از زندگی باشید که به سادگی بخواهید شغل دیگری را دنبال کنید. این نوع انتقال اغلب پس از یک دوره طولانی فکر، بحث در خانه و آموزش خارج از محل کار اتفاق میافتد. ممکن است سال ها برای این کار برنامه ریزی کرده باشید.
اگر در حال حاضر در یک موقعیت شغلی سالم هستید، این نوع انتقال می تواند آسان باشد. این احتمال وجود دارد که شما روابط نزدیکی با همکاران خود ایجاد کرده باشید، و آنها می دانند که جاه طلبی های شغلی شما فراتر از آن چیزی است که می توانید در شغل فعلی خود به آن برسید. ممکن است سرپرست شما برای تنظیم برنامه ای که به شما امکان می دهد به مدرسه برگردید، با شما کار کرده باشد و همکاران شما ممکن است از سخت کوشی شما حمایت کنند تا زندگی کاری خود را در مسیری جدید سوق دهید.
کلید موفقیت این نوع انتقال، ارتباط است. اگر به دنبال مدرک جدیدی هستید، آن را مخفی نکنید. همکاران و کارفرمای خود را به این ایده عادت دهید که ممکن است شغل خود را به مسیر جدیدی سوق دهید، و زمانی که در نهایت به فصل بعدی زندگی کاری خود جهش کردید، می توانید از حمایت آنها شگفت زده شوید.